16 ماهگی و کلی ماجرا
سلام پسر قشنگم اومدم بعد یه عالمه غیبت موجه اخه الان بیشتر از یک
ماه شده که من سر کار نمیرم و دورادور رو کارها نظارت میکنم از بس شما
مریض شدی و همه منو دعوا کردن که چون بچه میره مهد انقدر ضعیفه
خلاصه که کامل در خدمت شما هستیم و از اونجایی که کل وقت منو م
میگیریو اصلا دلت نمیخواد به جز تو به هیچ چی دیگه توجه کنم در نتیجه
کلا مبایل و کامپیوتر کلا تعطیل شده و خیلی وقت نتونستم سری به
وبلاگت بزنم اما خوب کلی دو تایی باهم تو خونه حال میکنیم بازی میکنیم
دعوا میکنیم اما زودی اشتی میکنیم اخه وقتی تو اون دستای کوچولو رو
سمت من دراز میکنی تمام سختیها یادم میره و دلم پر از عشق میشه
این چند وقت وقتی بابایی میره فوتبال ما هم میریم کنار زمین و کلی تشویقش
میکنیم و بعدم با غذا و چایی که واسشون میبریم پارک از بابا و عمو پذیرایی مکنیم
خلاصه کلی خوش میگذرونیم واسه همین حتی تولد مامانی رو هم
همونجا تو پارک گرفتیم
اینم یکی از بچه های هم بازی های بابایی که که اسمش اقا رهام اما کلا زیاد دوست نداره با هیچ کس دوست بشه
اما شما برعکس اقا رهام کلا با همه چی رابطه خوبی داری به همه هم میخندی البته در صورتی که نخوان به زور بغلت کنن یا بوست کنن
حتی با همه حیوانات هم رابطه خوبی داری و تا گربه ببینی میری دنبالش
البته با بقیه نی نی ها هم همینجوری هستی هر نی نی از کنارت رد بشه تند تند دنبالش میری که دستشو بگیری و دیگه کلا به مامان توجه نمیکنی
دو روز من کلاس داشتم و شما پیش مامان جون میموندی مامانی هم عصرا تو رو میبره پارک و جالب اینه که گربه های محل مامان جون اینا اصلا از ادما فرار نمیکنن از بس اونجا همه حیوان دوستن و بهشون اسیب نمیزنن اینا هم عادت کردن که با ادما دوست باشن واسه همین شما اونجا کلی کیف میکنی و گربه بازی میکنی فیلمشم هست که چطوری هی این پیشی بیچاره رو لالا میدادی میزدی روش که بخوابه اون که دراز میکشید با دست کلش فشار میدادی که حالا بلند بشه خلاصه داستانی داشتیم
دو باری هم که با هم اومدیم دفتر که به کارام رسیدگی کنم کلی به بابایی کمک میکردی و چون سرش شلوغ بود شما به تلفناش جواب میدادی اونم با این وضع
و یه کار جدید که بیشتر از همیشه انجام میدی اینه که هر کس هر کاری میکنه سریع تو هم میخوای انجام بدی اگه خاله سپیده سنتور بزنه ادرینم میخواد اگه کفش نو بخره اول اقا ادرین باید امتحان کنه و اگه تولد مامان باشه شما باید کیک و ببری و خلاصه همه باید همه کاراشونو با تو شریک بشن و جالب این که هر کی بخواد با گوشی بازی کنه باید بره یواشکی یه جا قایم بشه و اگه مامان جون بخواد نماز بخونه زودی میری جانماز و برمایداری میذاری زمین اول خودت الله میکنی به قول خودت بعدشم 4 پایه مامان جون که روش نماز میخوند بر میداری میشینی روش و واسه مامانی ادا در میاری که او خندش بگیره
کلا دیگه اکثر چیزها رو متوجه میشی و هر چی ازت بخوام میری و میاری یا در مورد هر چی حرف بزنیم مثلا وقتی میگم صدای ماشین بابایی میاد میری دم در وایمیستی که در و باز کنیم یا غذا بخوای پیشبند و میاری یا تا نزدیک کوچه مامان جون میشیم یا خونه خاله لیلا تند تند جیغ خوشحالی میکشی و دست میزنی اما جوجه مامان با این همه درک هنوز خوب حرف نمیزنی و چند تا کلمه را عنوان میکنی و بقیه رو با ایما و اشاره به ما میفهمونی خلاصه تو ین ضمینه خیلی خیلی تنبل تشریف داری اخه من و دایی تو این سن شعر میخوندیم و فیلمشم هست اما شما شیطونی بهت مهلت نمیده که
دایره لغات ادرین : به به - دردر - نی نی - بده - دارا(سارا )-ابه(اب)- ماما - بابا_ دادا(داوود)-ادا(ادرین ) . . و از بازی ها هم لی لی حوضگ